loading...
new Poetry

مرا
تو
بی سببی
نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!
پس پشت مردمکانت فریاد کدام زندانی است
که آزادی را به لبان برآماسیده ی گل سرخی پرتاب می کند؟
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست
...
نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی
و دلت
کبوتر آتشی ست
در خون تپیده
به بام تلخ
با این همه
چه بالا
چه بلند

پرواز می کنی!


(احمد شاملو)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک، همچون گلوگاه پرنده ای، هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند؛ سالیان بسیاری نمی بایست دریافتن را ، که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانیست ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 82
  • کدهای اختصاصی

    اسلایدر